این مطلب از فیس بوک کورش آریا منش برداشته شده
منتظر دریافت پیامهای دوستی میهن پرستان در فیس بوک هستم
مصدق را بهتر باید شناخت زیرا اکنون زمانش رسیده که ایرانی درد تاریخی خود را بهتر بداند.
منتظر دریافت پیامهای دوستی میهن پرستان در فیس بوک هستم
مصدق را بهتر باید شناخت زیرا اکنون زمانش رسیده که ایرانی درد تاریخی خود را بهتر بداند.
دوره شانزدهم مهستان(مجلس) در پایان سال 1330 بپایان رسید و فرمداری (دولت) محمد مصدق آغاز گزینش دوره هفدهم را بگوش همگان رسانید.
او پس از اینکه دریافت هوادارانش در مهستان نمیتوانند بیشتر جاها(کرسی) را از آن خود کنند تنها پس از گزینش هفتاد و چند تن (از 136 تن) از نمایندگان بسنده کرد و رای دیگر نمایندگان شهرهای کوچکتر ایران را ندید گرفت و دوره هفدهم مهستان را آغاز کرد.( به این میگویند مرد مردمی!)
پس از این رویداد بیدادگرانه محمد مصدق در بسیاری از جاهای ایران ، برای نمونه در بلوچستان چند تن در زد و خوردهای گزینشی مهستان کشته شدند و زمانیکه این رویداد بگوش او رسید گفت:
"بوی آزادی به مشامم میرسد".
مصدق به گفته بنچاکهای (مدرک) مهستانِ ایران وتاریخ نتوانست با مهستانِ دست چین شده خود نیز همکاری کند ، از این رو از آنها خواست تا غانونگذاری را برای شش ماه به خود او واگذار کنند! و پس از شش ماه دوباره درخواست همین کار را برای شش ماه دیگر از مهستان کرد که بسیاری از یارانِ او از او جدا شدند و محمد مصدق چهره خودکامه خود را نشان داد ،(درست همان فروزه ای که ما در زمان والی بودن او در استان پارس در زمان پیش از کودتای رضا شاه بزرگ دیده بودیم که مصدق به خواسته انگلیس در آن استان والی شد)
بگذریم...
او به فرنامِ (عنوان) نخست رایزن(وزیر)، نیروی کارگذارنده و یا انجامنده ( قوه مجریه) ایران را در دست داشت. او همچنان با داشتن نیروی غانونگذاری (قوه مقننه) که از مهستان گرفته بود به نیروی دادگستری ( قوه قضاییه) ایران نیز دست درازی کرد و با دگرگون کردن برخی از بند های آن ، سامانه دادگستری ایران را به سود خود دگرگون ساخت. بدین گونه نیروی دادگستری یک کشور که میبایست در هر سامانه ای خودگردان باشد ، خودفرمانی خود را از دست داد.
مصدق پس از آن از "مجلس شورای ملی " خواست تا دوره بهستان (مجلس سنا) را از چهار سال به دو سال کاهش دهند.
آگاهان سیاسی کشور بخوبی میدانند که هر بند از این کارها وارون آیین ریشه ای (غانون اساسی) ما بود و نخست رایزن نمیتوانست چنین دستی در نیروهای سه گانه کشور بتنهایی ببرد که محمد مصدق بتنهایی برد!
او زمانیکه سر راه خود نیروی بازدارنده ای میدید نه غانون میشناخت و نه ارزش نهادن به کار نمایندگان ایران را مهند(مهم) میدانست. تا میدید برخی از کارهای او واخواهی(اعتراض) میکنند به بیابان کربلا میزد و بجای پاسخگویی به مردم و نمایندگانِ مهستان ، در پیشگاه هواداران خود فریاد میزد که:" هر جا مردم است ، آنجا مجلس است" و با این مردمفریبی دست ناپاک خود را میشست.
پس از این رویداد گاه(نوبت) به مجلس شورای ملی رسید . در روز نوزدهم تیر ماه 1332 مصدق السلطنه که هر سه نیروی ( انجامنده ، غانونگذاری و دادگستری) کشور را در دست داشت گفت چون در مهستان به فرمداری من (دولت من) دشنام داده شده ، فرمداری من ناچار است درباره مجلس همه پرسی کرده و کار خود را با مجلس یکسره کند!
همین شد که در تاریخ 23 تیر ماه همان سال ، 50 تن از نمایندگان هموند (عضو) بخش "نهضت ملی" (همان جبهه ملی) با فشار و پیشنهاد مصدق و فرمداری او برون رفتند و چون بیشتر شمار نمایندگان مهستان از همین جبهه ملی بود ، مهستان ایران بگونه رسمی بسته شد!
مصدق بگونه ای از یارانش خواست تا با دست خود مهستان را رها کنند تا او به برنامه های از پیش ریخته شده اش برسد. بستن مهستان یانی نابسامانی برای ایران ، هال چه کسانی از ناآرامی ایران سود میبردند ؟، بیگانگان و کارتلهای نفتی!
در هشتم امرداد نمایندگانِ کمینِ (اقلیت) مهستان ، کار مصدق را وارونِ (بر خلاف) آیین ریشه ای (غانون اساسی) کشور دانسته و درخواست پیگیری غانونی کردند زیرا محمد مصدق که خود به آیین ریشه ای ایران ( غانون اساسی مشروطه) سوگند خورده بود نه تنها از آن پیروی نکرده بود که بدون پروانه غانونی و بدون در نگر گرفتن جایگاه خود در برابر آیین ریشه ای کشور ایران ، بزهکاری کرده بود که درخور پاسخگویی و بازداشتِ غانونی بود. در آیین ریشه ای مشروطه بندی دیده نمیشود که نخست رایزن کشور (مصدق) بتواند با یاری گرفتن از نیروی انجامنده (مجریه) ، در نیروی دیگری چون غانونگذاری دست ببرد و تنها کسی که از دید غانون ایران توان آنرا دارد آنهم در زمان ویژه ای از تاریخ ، پادشاه ایران است .
با دیدن آشوبی که مصدق درست کرده بود ، یاران او همچون دکتر غلامحسین صدیقی رایزن (وزیر) کشور و خلیل ملکی و کریم سنجابی به او گوشزد کردند که این کار پیامد خوبی بهمراه ندارد و اگر مهستان کشور بسته شود ، شاه ایران میتوانند برای پیشگیری از آشوب در سرا سر کشور دست بکار شده و از راه غانون ، نخست رایزن (مصدق) را از کار برکنار کنند.
با این هال مصدق گفت: " شاه جرأت نمیکند" !
مصدق در روز 12 امرداد سال 1332 در تهران و روز 19 امرداد در شهرستانها ،همانگونه که از پیش برنامه ریزی کرده بود ، همه پرسی را انجام داد و سپس( و نه همزمان) از شاه درخواست بستن مهستان را نمود که شاهنشاه آریامهر چنین درخواستی را نپذیرفتند ، با این هال محمد مصدق مهستان را بست و دکتر مظفر بقایی نماینده مهستان را برای انبازی (شرکت ) در کشتن افشار توس دستگیر و روانه زندان کرد.
درآن زمان در کشورهای غانونمند زمانیکه همه پرسی(رفراندم) انجان میپذیرد یک روزدر سراسر کشور به درازا میانجامد تا کسی نتواند روز دیگر در شهر دیگر همان رای را بدهد . میبینیم که همه پرسی محمد مصدق هم وارون غانونهای جهانی بود تا بتواند برای خود همچون جمهوری اسلامی رای بخرد و با مردمفریبی بسود خود کار کند.
در همه پرسی نیز شگرد مصدق خواندیست چرا که او دستور داده بود جای سندوغهای (صندوغ نادرست است) رای را جدا کنند که کسانیکه میخواستند در سندوغهای ناهمسو (مخالف) مصدق رای دهند با ترساندن آنها از سوی هواداران مصدق دست از رای به دیگران بر دارند و به او رای دهند، درست شگردی که فرزندان او یانی(یعنی) جمهوری اسلامی بکار میگیرد!
با بودن همه این نابکاریهای مصدق و زیر پا گذاشتن آیین ریشه ای ایران که خود او بدان سوگند پیمانداری خورده بود ، شاهنشاه آریامهر بنام غانون کشور، فرمان برکناری محمد مصدق ، این شورشی دغاکار را دادند که پیامد آن آشوب روزهای 25 تا 28 امرداد سال 1332 شد .
با خواندن تاریخ و گواهی گرفتن از بنچاکهای تاریخی میبینیم که محمد مصدق ، فرماسونری سوگند خورده بود و این او بود که کوتا کرد و در زمان خود برای ایران تنها آشوب ،بدهکاری و نابسامانی آفرید.
اگر کسی کودتا کرده بود خود محمد مصدق بود ، زیرا که شاه ایران یک گام بیرون از غانون کشوری بر نداشتند و تا زمانی که ایران به دامگه ویرانی نرسیده بود با یاری از نام و جایگاه غانونی خود برای بستن دکانداری محمد مصدق گام به پیش گذاشتند . زمانی که پادشاه فرمان برکناری محمد مصدق را بدستش دادند زمانی بود که او(مصدق) واژه کودتا را بکار برد تا چنین به مردم و هواداران خود نشان دهد که او گناهی نکرده و چنین فرمانی از سوی شاه یک کودتا بیش نیست.
درهالی که تاریخ نشان میدهد که مصدق از روز نخست ، برنامه کودتای خزنده خود را در سر داشت و سر شاخ شدن با روباه پیر (انگلیس) را کلید پیروزیِ سیاسیِ خود برای رسیدن به جایگاه یک پهلوان میهنی میدانست که از دید مردم نا آگاه همین هم شد. ایران با چنین بازی هایه لجبازانه او نه تنها سود مانبدی (اقتصادی) نکرد که تا زمان درازی نتوانست روی پای خود با فروش نفت خود بایستد چرا که سود مانبدی انگلیس پس از میهنی شدن نفت ایران برایش بیشتر از پیش از میهنی شدن نفت ایران/انگلیس بود.
انگلیس با کمک آمریکا جهان را وادار به اَروایاندنِ (تحریم) ایران کرد و این اَروایش از سوی همه کشورهای جهان در آن دورانِ ناگوارِ مانبدیِ ایران چنان ورشکستگی ببار آورد که فرمدارانِ ایران نا خواسته وادار به دستینه (امضا) کردن پیمان نامه "کنسرسیوم" شدند و ایران در دامی بزرگ افتاد. با چنین پیمان نامه ای نفت میهنی شده درونی ایران نیز در دست انگلیس و آمریکا افتاد .
یکی کم بود یک لاشخور دیگر هم افزون شد! به گفته یک پژوهشگر انگلیسی،" دست فراماسون جهانی و هموندشان محمد مصدق قاجاری درد نکند"!
از آنجایی که مصدق تنها و تنها سیاست را برای بالا بردن جایگاه خود در همبودگاهِ(اجتماع) نادان و نا آگاهِ ایرانِ آنزمان میخواست ، برایش پهلوان شدن شیرینتر از سود ایران در این لجنزار سیاسی و مانبدی بود.
مصدق پدیده ای ویژه در تاریخ ایران بود . او وانمود میکرد که میهنپرست است در هالی که نشان داد که نبود. او وانمود میکرد که کارهایش همه از روی مردمدوستی است و خود را همیشه یک مردمسالار میخواند در هالی که بسیار خودخواه و خودکامه (دیکتاتور) بود. او وانمود میکرد که به آیین ریشه ای کشورِ خود پیماندار(وفادار) است در هالی که همه آنرا با فروپاشی سه نیروی انجامنده ، دادگستری و غانونگذاری زیر پا گذاشت ، او وانمود میکرد که به شاه ایران که نماد ریشه ای این فرهنگ است گستاخی و دغاکاری نمیکند که کرد...
او وانمود کرد و همین را بس...
بیگانگان و مزدوران و نا آگاهان سیاسی ما چنین کاری را که مصدق کرد را غانونی میپندارند ، بنازم به خرد و دانش سیاسی ایشان...
بدون دودلی میتوان مصدق السلطنه قاجاری را ویرانگرترین سیاستباز تاریخ نوین ایران نامید که بزهکاریهای او از زمان والی بودنش در استان پارس تا پیش از 28 امرداد 32 برای جوانان ایران خواندیست.
آگاهی رمز پیروزیست
ایرانشاه آریامنش
28.1.2013
No comments:
Post a Comment